قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۳: مهی دارم که هرگه پرده بردارد ز رخسارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مهی دارم که هرگه پرده بردارد ز رخسارش رود خورشید در زیر نقاب از شرم دیدارش بتی غارتگر هوشی ز قد با سرو هم دوشی ز لب چون غنچه خاموشی که کس نشنیده گفتارش فرنگی طفل بی باکی به قصد دین و ادراکی ز زلف افکنده فتراکی که عالم شد گرفتارش ز دل بی رحم صیادی ز درس دانش استادی ز قامت سرو آزادی که حق باشد نگهدارش به تیره غمزه دل دوزی به رخ شمع شب افروزی به غبغب صبح نوروزی که گلریزان بود کارش سراپا کافرستانی ز پا تا سر گلستانی که گلچین هوس هرگز نچیده گل ز گلزارش مریض عشق او را درد افزون می شود دائم به در کی جان برد قصاب هرکس گشت بیمارش قصاب کاشانی