انوری ابیوردی
مقطعات
شماره ۹۰ - امیر یوسف نام و عدهٔ عطایی کرده و وفا ننموده بود در تهدید او گفته است: وقت میبین چگونه کوتاهست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میر یوسف سخن دراز مکش وقت می بین چگونه کوتاهست گرچه مستغنیم از این سوگند حق تعالی گواه و آگاهست کین چنین جود اگر بحق گویی نه سزاوار آن چنان جاهست راه آن هیچ گونه می نروی کین جوان مرد بر سر راهست تا نگویی که اینت طالب سیم کهربا نیز جاذب کاهست احتیاج ضرورتی مشمار اینک اشتباه را به اشتباهست گر تویی یوسف زمانه چرا دل من ز انتظار در چاهست ور منم معطی سخن ز چه روی به عطا نام تو در افواهست زانچنان بیتها که کس را نیست کز پی پنچ دانگ پنجاهست حاش لله مباد یعنی هجو راستی جای حاش لله است دوش بیتی دو می تراشیدم خردم گفت خیز بی گاهست این یک امشب مکن به قول هوا کیست کورا هوا نکو خواهست بو که فردا وگرنه با این عزم تا به فردای حشر زین ماهست هان و هان بیش از این نمی گویم شیر در خشم و رشته یکتاهست روز طوفان و باد حزم نکوست خاصه آنرا که خانه خرگاهست انوری ابیوردی