قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۷: عشق آن روزی که با دلها نمک را تازه کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق آن روزی که با دل ها نمک را تازه کرد شورش دیوانه با صحرا نمک را تازه کرد ابر تا برداشت نم، از دیده من خون گریست این سزای آنکه با دریا نمک را تازه کرد باز تن همچون کباب در نمک خوابیده شد دل چو با آن آتشین سیما نمک را تازه کرد همچو خط گردید بر گرد لبش بی اختیار هرکه به آن لعل شکّرخا نمک را تازه کرد پاره خواهم ساخت از شور جنون زنجیرها زلفش امشب با من شیدا نمک را تازه کرد روی در بهبود زخم ناوکش آورده بود غمزه آمد با جراحت ها نمک را تازه کرد شورش و آشوب شب های جدایی گرم شد حسن او قصاب تا با ما نمک را تازه کرد قصاب کاشانی