قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲: دلم شبی که به شکّر لبی خطاب ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم شبی که به شکّر لبی خطاب ندارد چو کودکی است که از بهر شیر خواب ندارد شب وصال مکن منعم از دو دیده بی نم عجب مدان گل تصویر اگر گلاب ندارد به دل چو مهر رخت نیست داغ نقش نه بندد نروید از چمنی گل که آفتاب ندارد ز آب و تاب رخت را به آفتاب نسنجم که آفتاب اگر تاب دارد آب ندارد به خاطری که دو مصرع ز ابروی تو نباشد صحیفه ای است که یک بیت انتخاب ندارد چو دل به خون نشود پر نمی رسد به وصالی به بزم جا نکند شیشه تا شراب ندارد ز دل مپرس که عشقت ز داغ های نهانی چه گنج ها که در این خانه خراب ندارد تمام خون دل است اینکه دیده ریخت به راهت غمین مباش ز سودای ما که آب ندارد به قصد کشتن قصاب اضطراب چه داری شهید تیغ تو خواهد شدن شتاب ندارد قصاب کاشانی