قصاب کاشانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸: چرخ از آن روزی که سرگردانی خود دیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چرخ از آن روزی که سرگردانی خود دیده است راستی با دشمن و با دوست کین ورزیده است پیش چشم اهل استغنا دو روزی بیش نیست دستگاهی را که نه افلاک بر خود چیده است سربلندی ها در آواز سبکباری بود نیست بیجا سرو اگر بر خویشتن بالیده است تا به روز حشر در زندان اسیر بند باد گردنی کز طوق فرمان تو سر پیچیده است گر چکد از پنجه مژگان ز حسرت دور نیست پیش رخسار تو دل چون موم آتش دیده است خوار چون مینای خالی در نظرها می شود هرکه در بزم محبت یک نفس خندیده است در رهش قصاب بر هر جانبی کردم نگاه بسملی دیدم که پا تا سر به خون غلطیده است قصاب کاشانی