انوری ابیوردی
غزلیات
غزل شماره ۲۰۴: داری خبر که در غمت از خود خبر ندارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داری خبر که در غمت از خود خبر ندارم وز تو به جز غم تو نصیبی دگر ندارم هستم به خاک پای و به جان و سرت به حالی کامروز در غم تو سر پای و سر ندارم منمای درد هجر از این بیشتر که دانی از حد گذشت و طاقت ازین بیشتر ندارم دردا که بر امید وصال تو در فراقت از من اثر نماند و ز وصلت اثر ندارم ای جان و دل ببرده و در پرده خوش نشسته هان تا ز روی راز نهان پرده برندارم اشک چو سیم دارم و روی چو زر ازین غم کاندر خور جمال و رخت سیم و زر ندارم دارم ز غم هزار جگر خون و انوری را شب نیست تا به خون جگر دیده تر ندارم انوری ابیوردی