انوری ابیوردی
غزلیات
غزل شماره ۱۰۹: جانا دلم از غمت به جان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا دلم از غمت به جان آمد جانم ز تو بر سر جهان آمد از دولت این جهان دلی بودم آن نیز به دولتت گران آمد آری همه دولتی گران آید چون پای غم تو در میان آمد در راه تو کارها بنامیزد چونان که بخواستم چنان آمد در حجرهٔ دل خیال تو بنشست چون عشق تو در میان جان آمد جان بر در دل به درد می گوید دستوری هست در توان آمد از دست زمانه داستان گشتم چون پای دلم در آستان آمد گفتم که تو از زمانه به باشی خود هر دو نواله استخوان آمد یکباره سپر بر انوری مفکن با او همه وقت بر توان آمد انوری ابیوردی