انوری ابیوردی
غزلیات
غزل شماره ۱۰۵: بدرود شب دوش که چون ماه برآمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بدرود شب دوش که چون ماه برآمد ناخوانده نگارم ز در حجره درآمد زیر و زبر از غایت مستی و چو بنشست مجلس همه از ولوله زیر و زبر آمد نقلم همه شد شکر و بادام که آن بت با چشم چو بادام و لب چون شکر آمد زان قد چو شاخ سمن و روی چو گلبرگ صد شاخ نشاطم چو درآمد به بر آمد از خجلت رویش به دهان تیره فروشد هر ماه که دوش از افق جام برآمد بودیم به هم درشده با قامت موزون وان قامت موزون ز قیامت بتر آمد ما بی سر و سامان ز خرابی و زمانه فریاد همی کرد که شبتان به سر آمد شب روز شود بعد نسیم سحر و دوش شد روز دلم شب چو نسیم سحر آمد انوری ابیوردی