عباس صبوحی
غزلیات
ماجرای دل: گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفته بودی که بیائی، غمم از دل برود آنچنان جای گرفته است که مشکل برود پایم از قوت رفتار، فرو خواهد ماند خنک آن کس که حذر کرد، پی دل برود گر همه عمر، نداده است کسی دل به خیال چون بیاید به سر کوی تو، بی دل برود کس ندیدم که در این شهر، گرفتار تو نیست مگر آنکس که به شب آید و غافل برود ساربان! تند مران، ورنه، چنان می گریم که تو و ناقه و محمل، همه در گل برود سر آن کشته بنازم که پس از کشته شدن سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود باکم از کشته شدن نیست، از آن می ترسم که هنوزم رمقی باشد و قاتل برود گر همه عمر صبوحی خوش و شیرین باشد این سخن ماند ندانم که چه با دل برود عباس صبوحی