امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ست من خوشم تو مرهم آنجاها رسان کازردنست جان من از مایه غمهای تو پرورده شد خلق غم گویند و نزد بنده جان پروردنست کشتن من بر رقیب انداز و خود رنجه مشو زانکه خون چون منی نه لایق آن گردنست یار محمل راند و سرگشته دلم دنبال او دیر کردم من که جان در رخت بیرون بردنست چاک دامن مژده بدنامیم داد، ای سرشک یاریش کن کو مرا در بند رسوا کردنست ای ملامت گوی من، جایی که تابد آفتاب ذره سرگشته را چه جای گرد آوردنست پند گوی یا گفتگو کم کن که پیکان خورده را در کشیدن بیش از ان رنج است کاندر خوردن است بس کن، ای مطرب که شهر از شعله های من بسوخت روغن خود آتشی را ریز کاندر مردن ست قصه عشق از چه بر جان می زند محرم چو نیست خسروا، تن زن که نه جای سخن گستردن است امیر خسرو دهلوی