امیر معزی
غزلیات
شمارهٔ ۱۲: امروز بت من سر پیکار ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز بت من سر پیکار ندارد جز دوستی و عذر و لَطَف کار ندارد بشکفت رخم چون گل بی خار ز شادی زیرا که گل صحبت او خار ندارد با گریه شد این چرخ گهربار که آن بت بی خنده همی لعل شکربار ندارد زلفش همه مشک است و چنان مشک دلاویز کم جوی ز عطار که عطار ندارد بِربود دلم زلفش و بیم است که آن زلف زنهار خورد با من و زنهار ندارد در شهر دلی نیست وگر هست کدام است کاو در شکن زلف گرفتار ندارد ماهی است که مشک تبت و لالهٔ خود روی با زلف و رخش قیمت و مقدار ندارد چون غمز ه کند نرگس او هیج مُشَعبد با نرگس او رونق بازار ندارد من بنده ی آن ماه که در جان و دل خویش جز بندگی شاه جهاندار ندارد سلطان جهانگیر ملکشاه جوان بخت شاهی که به شاهی و هنر یار ندارد امیر معزی