امیر معزی
قصاید
شمارهٔ ۲۹۹: فرخنده باد و خرم نوروز شاه عالم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرخنده باد و خرم نوروز شاه عالم سلطان تاجداران تاج تبار آدم عالی جلال دولت باقی جمال ملت دارندهٔ زمانه شاهنشه معظم از تخت و خاتم آمد آرایش بزرگان و آراست از ملکشاه امروز تخت و خاتم شاهنشهی که عدلش بفزود نور گیتی فرماندهی که جودش بشکفت روی عالم در روزگار شاهان تاریخ او موخر در خاندان شاهان فرمان او مقدم از قلعه های محکم دشمن همی چه نازد مرگ است تیغ سلطان در قلعه های محکم تا عزم کرد سلطان رفتن به جانب چین فغفور چین به چین در برساخته است ماتم قیصر ز بیم تیغش بیزار شد ز رهبان بهتان همی نگوید بر عیسی بن مریم ای در جمال چون جم در فتح چون سکندر در لشکر تو بینم سیصد هزار رستم گر نازش مسلمان از ز مزم است و کعبه تخت تو هست کعبه دست تو هست زمزم اندر بهار خرم شادی و خرمی به شادی و خرمی کن که آمد بهار خرم بنشین به تخت شاهی تا بخت تو بنازد می نوش کن به شادی تا دشمنت خورد غم عدل تو باد و عمرت هر ساعتی در افزون هرگز مباد روزی عدل تو از جهان کم شاعر تو را معزی ، راوی تو را شکر لب دولت تو را مسلم ، نصرت تو را دمادم امیر معزی