امیر معزی
قصاید
شمارهٔ ۱۸۷: عزیزست و پاینده دین پیمبر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عزیزست و پاینده دین پیمبر به پیروزی شاه فرخنده اختر سرافراز سلجوقیان شاه مشرق ملک ناصرالدین ملک زاده سنجر جمال است از او اصل را تا به آدم جلال است از او نسل را تا به محشر سزد گر بنازند در هر دوگیتی به اقبال او هم پدر هم برادر ایا شهریاری که میراث داری ز جد و پدر خاتم و تخت و افسر دراین چند گه چشم اهل خراسان ندیدست روزی از امروز خوشتر که از فرّ تو فَخْرِ مُلکِ عَجْم را بیفزود عز و بزرگی و مفخر کس اندر عراق و خراسان نسازد چنین مهمانی که او کرد ایدر ز میران ملک و بزرگان دولت به تمکین و حشمت چو او کیست دیگر تو را از پدر یادگار است و دارد پدروار شکر و ثنای تو از بر ز تو شاد دارند و خرم دل و جان به عقبی ملک شه به دنیا مظفر یکی بر لب آب کوثر نشسته یکی خورده بر روی تو آب کوثر تو چون مهری و میزبان پیش تختت چو ماه است تابان ز چرخ مدوٌر گرفته است روی زمین روشنایی ز مهر منیر و ز ماه منور همی تا ز الله اکبر موذن کند تازه هر روز دین پیمبر به نام تو دولت همی باد تازه چو دین پیمبر ز الله اکبر امیر معزی