عطار نیشابوری
فی وصف حاله
گفتار مردی راهبین هنگام مرگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
راه بینی وقت پیچاپیچ مرگ گفت چون ره را ندارم زاد و برگ از خوی خجلت کفی گل کرده ام پس از و خشتی به حاصل کرده ام شیشهٔ پر اشک دارم نیز من ژندهٔ برچیده ام بهر کفن اولم زان اشک اگر خونی دهید آخرم آن خشت زیر سرنهید وان کفن در آب چشم آغشته ام ای دریغا سر به سر به سرشته ام آن کفن چون در تنم پوشید پاک زود تسلیمم کنید آنگه به خاک چون چنین کردید، تا محشر ز میغ بر سر خاکم نبارد جز دریغ دانی این چندین دریغا بهر چیست پشه ای با باد نتوانست زیست سایه از خورشید می جوید وصال می نیابد، اینت سودا و محال گرچه هست این خود محالی آشکار جز محال اندیشی او را نیست کار هرک او ننهد درین اندیشه سر او ازین بهتر چه اندیشه دگر سخت تر بینم بهر دم مشکلم چون بپردازم ازین مشکل دلم کیست چون من فرد و تنها مانده خشک لب غرقاب دریا مانده نه مرا هم راز و هم دم هیچ کس نه مرا هم درد و محرم هیچ کس نه ز همت میل ممدوحی مرا نه ز ظلمت خلوت روحی مرا نه دل کس نه دل خود نیز هم نه سر نیک و سر بد نیز هم نه هوای لقمهٔ سلطان مرا نه قفای سیلی دربان مرا نه به تنهایی صبوری یک دمم نه بدل از خلق دوری یک دمم هست احوال من زیر و زبر همچنان کان پیر داد از خود خبر عطار نیشابوری