عطار نیشابوری
عذر آوردن مرغان
حکایت مستی که مست دیگر را بر مستی ملامت میکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود مستی سخت لایعقل، خراب آب کارش برده کلی کار آب درد وصاف از بس که در هم خورده بود از خرابی پا و سر گم کرده بود هوشیاری را گرفت از وی ملال پس نشاند آن مست را اندر جوال برگرفتش تا برد با جای خویش آمدش مستی دگر در راه پیش مست دیگر هر زمان با هر کسی می شد و می کرد بد مستی بسی مست اول، آنک بود اندر جوال چون بدید آن مست را بس تیره حال گفت ای مدبر دو کم بایست خورد تا چو من می رفتی و آزاد و فرد آن او می دید، آن خویش نه هست حال ما همه زین بیش نه عیب بین زانی که تو عاشق نه لاجرم این شیوه را لایق نه گر ز عشق اندک اثر می دیدیی عیبها جمله هنر می دیدیی عطار نیشابوری