عطار نیشابوری
فی وصف حاله
گفتهٔ دانای دین هنگام نزع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون به نزغ افتاد آن دانای دین گفت اگر دانستمی من پیش ازین کین شنو بر گفت چون دارد شرف در سخن کی کردمی عمری تلف گر سخن از نیکوی چون زر بود آن سخن ناگفته نیکوتر بود کار آمد حصهٔ مردان مرد حصهٔ ما گفت آمد، اینت درد گر چو مردان درد دین بودی ترا آنچ می گویم یقین بودی ترا ز آشنای خود دلت بیگانه ایست هرچ می گویم ترا افسانه ایست تو بخسب از ناز همچون سرکشی تا منت افسانه می گویم خوشی خوش خوشت عطار اگر افسانه گفت خواب خوشتر آیدت تو خوش بخفت بس که ما در ریگ رو غم ریختیم بس گهر کز حلق خوک آویختیم بس که ما این خوان فرو آراستیم بس کزین خوان گرسنه برخاستیم بس که گفتم نفس را فرمان نبرد بس که دارو کردش و درمان نبرد چون نخواهد آمد از من هیچ کار شستم از خود دست و رفتم برکنار جذبه حق باید ازیشان کرد خواست کین به دست من نخواهد گشت راست نفس هر لحظه چو فربه تر شود نیست روی آنک ازین بهتر شود هیچ نشنود او کزان فربه نشد این همه بشنود یک دم به نشد تا بمیرم من به صد زاری زار او نگیرد پند، یا رب زینهار عطار نیشابوری