عطار نیشابوری
بخش یازدهم
(۳) حکایت گفتار پیغامبر در طفل نوزاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین گفتست با یاران پیمبر که آن طفلی که می زاید زمادر چو بر روی زمین افکنده گردد بغایت عاجز و گرینده گردد ولی چون روشنی این جهان دید فراخی زمین و آسمان دید نخواهد او رحم هرگز دگر بار نگردد نیز در ظلمت گرفتار کسی کز بندِ این تنگ آشیان رفت بصحرای فراخ آن جهان رفت بعینه حال آن کس همچنانست که او را از رحم قصد جهانست چنان کان طفل آمد در جهانی نخواهد با شکم رفتن زمانی ز دنیا هر که سوی آن جهان شد بگفتم حال طفلت همچنان شد دلا چون نیست جانت این جهانی بر آتش نه جهان گر مرد جانی اگر قلبت نخواهد برد ره پیش چگونه ره بری در قالب خویش که گر راهی به پیشان می توان برد یقین می دان که از جان می توان برد درون دَیرِ دل خلوتگهی ساز وزان خلوة به سوی حق رهی ساز اگر کاری کنی همرنگِ جان کن مکن آن بر سر چوبی، نهان کن تو گر جامه بگردانی روا نیست که او دوزد، بدست تو قبا نیست ولیکن گر توانی همچو مردان ز جامه درگذر جان را بگردان عطار نیشابوری