عطار نیشابوری
بخش نهم
(۱۳) حکایت سلطان محمود و عرض سپاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر سلطان دین محمود پیروز سپه را خواست دادن عرض یک روز نبود آنجایگه حاضر ایاسش طلب می کرد شاه حق شناسش کسی شاه از برای او فرستاد که شاه اینجا برای تو باستاد بیا کاینجایگه عرض سپاهست غرض زین عرض آن روی چو ماهست رسول شاه رفت و گفت این راز جوابش داد ایاز سیمبر باز روان شد مرد تا نزدیکِ محمود شهش گفتا ندیدی روی مقصود چنین گفت او که دیدم می نیاید جوابی زو شنیدم می نیاید بدو گفتم بیا چون شاهِ پیروز سپه را عرض خواهد داد امروز مرا گفتا بگو با شاهِ گُربز که کس معشوق ندهد عرض هرگز مرا گر عرض خواهی داد و گرنه مده جز عرضهٔ خویش و دگر نه عطار نیشابوری