عطار نیشابوری
بخش دوم
(۶) حکایت خواجۀ جندی با سگ
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکی از خواجهٔ جُندی بپرسید که تو به یا سگی وز کس نترسید مریدانش دویدند آشکاره که تا آنجا کنندش پاره پاره بیک ره منع کرد آن جمله را پیر بدو گفتا نَیَم آگه ز تقدیر نشد معلومم ای جان پدر حال جوابت چون توان آورد در قال گر از اوباش راه ایمان برم من توانم گفت کز سگ بهترم من وگر ایمان نخواهم بُرد از اوباش چو موئی بود می از سگ من ای کاش چو پرده بر نیفتادست از پیش منه بر سگ بموئی منّت از خویش که گر سگ را میان خاک راهست ولیکن با تو از یک جایگاهست عطار نیشابوری