عطار نیشابوری
بخش سی و ششم
الحكایة و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن غریبی را وزارت داد شاه یافت عمری در وزارت آب و جاه عاقبت چون پیری آمد کارگر خواست آن دستور دستوری مگر گفت خواهم کرد عزلت اختیار زانکه میترسم ز مرگ ای شهریار منع نکند پادشاه سرفراز تا روم زینجا بجای خویش باز میگذارم روز و شب در طاعتی پس دعا میگویمت هر ساعتی شاه گفتش تو که اول آمدی در تهی دستی معطل آمدی هرچه داری جمله کن تسلیم شاه همچو اول روز رو زینجایگاه چون تو اینجاآمدی دستی تهی میروی با این همه گنج آنگهی مرد گفتا گر وزارت ساختم نقد عمرم در ره تو باختم نقد من با من ده آن خویش گیر ورنه تن زن ترک آن خویش گیر کس چه داند تا چه نقدی بس عزیز باختم من در ره ملک تو نیز چون همه سرمایه تو عمر بود پس چرا بر باد دادی عمر زود چون چنین سرمایه از دستت برفت هرچه آن بودست یا هستت برفت تو چه دانی قدر عمر ای هیچکس مردگان دانند قدر عمر بس با زپرس از اهل گورستان تو نیز تا چه میگویند از عمر عزیز عطار نیشابوری