عطار نیشابوری
بخش سی و ششم
الحكایة و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود کشتی گیر برنائی چو ماه سرکشان را سرنگون کردی براه عاقبت از گردش لیل و نهار شد ز یک مویش سپیدی آشکار موی را بر کند و بر دستش نهاد پس سرشک از چشم خون افشان گشاد گفت در کشتی چو سرافراختم سرکشان را سرنگون انداختم ای عجب این موی سرافراختست سرنگونم بر زمین انداختست با همه مردان بکوشم وقت کار نیستم در پیش موئی پایدار ساختستم با بتر در صبح و شام وز بتر بهتر همی جویم مدام با بتر تا چند خواهی ساخت تو در بتر بهتر چه خواهی باخت تو بهترین چیزی که عمرست آن دراز در بتر چیزی که دنیاست آن مباز ای بیک جو بهر دنیا جان فروش بوده یوسف را چنین ارزان فروش چون تو یوسف را بجان نخریدهٔ لاجرم او را بجان نگزیدهٔ یوسف جان را کسی سلطان کند کو خریداری او از جان کند یوسف جانت عزیزست ای پسر بهترت از وی چه چیزست ای پسر قدر یوسف کور نتواند شناخت جز دلی پر شور نتواند شناخت عطار نیشابوری