عطار نیشابوری
بخش سی و ششم
الحكایة و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غافلی میشد بصحرا روز برف دید مردی را ز مردان شگرف برف میرفت آن بزرگ و میگذشت دانه میپاشید در صحرا ودشت برف در گرمی چو آتش میفشاند مرغکان را دانهٔ خوش میفشاند غافل او را گفت ای بس بی خبر نیست وقت کشت این ناید ببر در چنین فصلی که کارد دانهٔ ور کسی کارد بود دیوانهٔ مرد گفتش این چه گویم زشت نیست کشت اینست و جزین خود کشت نیست وقت کشت من کنونست ای پسر گر تو نشناسی جنونست ای پسر این زمین کاین تخم افکندم درو از سرشکم آب میبندم درو آن درو چون وقتش آید من کنم وان زمین را گاو در خرمن کنم تا بکی از خام بودن سوز کو چند از تاریکی شب روز کو ای نمازت نانمازی آمده پاک بازی تو بازی آمده چون نماز تو چنین پرتفرقهست ترک کن کاین نیست ادااین مخرقهست عطار نیشابوری