سلطان ولد
مثنوی ولدی
بخش 3: آغاز ولدنامه - بسم الله الرحمن الرحیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ابتدا میکنم بنام خدا آنکه نی ضد بود نه ند او را نی ز کس زاد و نی کسی از وی صفتش لم یلد و لم یولد آنکه پیوسته آشکار و نهان عرش و فرش است از او ببرگ و نوا زنده از وی زمین و هفت فلک نور چشم و دل است و عقل و روان در همه جانها چو جان در تن تن ز جان زنده است و جان از وی نی برون است ذات او نه درون صنع حق اند نیک و بد بیحد بی ز یک شخص چون شود پیدا صلح با جنگ و گریه با خنده هر یکی فعل از دگر ممتاز نی از آن فعلهای گوناگون گوئیش هر دمی یگانه کسی آن گزینی که کرده ای از جان پس مگو اینکه صورتست پدید این چنین فهم کن خدا را هم زانکه خلق است مظهر خالق ز آسمان و زمین و هرچه در اوست نیک و بد را چو حق کند پیدا در تر و خشگ و شر و خیر ببین چون نظر همچنین شود بینی هر دمی صد جهان نو بینی بی پری بر سمای روح پری در سرائی روی که بیچون است صاف معنی است وین صور دردند در سرای امان شدند مقیم آن سرا چون نه زیر و نی بالاست آسمان و زمین شد آخر آن این جهان باش و خانۀ تنهاست موجد عالم فنا و بقا نیستش کس شریک در دو سرا همه میرند و او بماند حی ذات او را نبوده کفو احد میکند جلوه بر کهان و مهان پر ز نور وی اند ارض و سما آدمی و پری و دیو و ملک نیست چیزی از او تهی بجهان نور او میزند ز جان بر تن هست در جان و دل نهان آن حی روشن از نور او درون و برون رو ز اعداد صنع سوی احد صد هزاران صفات و فعل جدا گه بترتیب و گه پراکنده یک همه ناز و یک خشوع و نیاز بگزینی ورا بجان ز درون از همه دوستان مرا تو بسی نیست صورت نه نقش این میدان چون ز صورت دل تو معنی دید در همه روی او ببین هر دم مینگر هر صباح در فالق جز خدا را مبین نهان در پوست دیدن غیر او بد است و خطا آن یکی را کزو شد این تکوین آنچه بوده است و هم بود بینی چون ورا بی شریک بگزینی بی کف دست صد فتوح بری صورت چون بپیش آن دون است اهل معنی ز نقش جان بردند همه رفتند شاد سوی نعیم درگهش زان ز خلق ناپیداست گر سواری تو سوی آخر ران وان جهان قصر جانهای شماست سلطان ولد