حسین خوارزمی
غزل ها
شماره ٣٧: کدام جان گرامى که مبتلاى تو نيست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کدام جان گرامى که مبتلاى تو نيست کدام طاير قدسى که در هواى تو نيست کدام سر نه سراسيمه است در قدمت کدام دل هدف ناوک بلاى تو نيست ز دل چسود مرا گر ز عشق خون نشود ز جان چه حاصلم اى جان اگر فداى تو نيست مرا بقا ز براى لقاى تو باشد بقاى خويش نخواهم اگر لقاى تو نيست مباد يک نفس از عمر خويش برخوردار کسى که عمر گراميش از براى تو نيست کراست شورش جانى که نيست آرزويت کجاست شاه جهانى که او گداى تو نيست رضاى تو اگر اندر هلاک من باشد بيا بکش که مرادم بجز رضاى تو نيست وفا نمى طلبم راضيم بجور و جفا کدام ذوق و نشاطى که در جفاى تو نيست حسين از همه عالم شده است بيگانه هنوز چيست ندانم که آشناى تو نيست حسین خوارزمی