مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر ششم
بخش ۷۳ - واگشتن مرید از وثاق شیخ و پرسیدن از مردم و نشان دادن ایشان کی شیخ به فلان بیشه رفته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بعد از آن پرسان شد او از هر کسی شیخ را می جست از هر سو بسی پس کسی گفتش که آن قطب دیار رفت تا هیزم کشد از کوهسار آن مرید ذوالفقاراندیش تفت در هوای شیخ سوی بیشه رفت دیو می آورد پیش هوش مرد وسوسه تا خفیه گردد مه ز گرد کین چنین زن را چرا این شیخ دین دارد اندر خانه یار و همنشین ضد را با ضد ایناس از کجا با امام الناس نسناس از کجا باز او لاحول می کرد آتشین که اعتراض من برو کفرست و کین من کی باشم با تصرفهای حق که بر آرد نفس من اشکال و دق باز نفسش حمله می آورد زود زین تعرف در دلش چون کاه دود که چه نسبت دیو را با جبرئیل که بود با او به صحبت هم مقیل چون تواند ساخت با آزر خلیل چون تواند ساخت با ره زن دلیل مولانا بلخی