مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر ششم
بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت آری لیک کو دور یزید کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید چشم کوران آن خسارت را بدید گوش کران آن حکایت را شنید خفته بودستید تا اکنون شما که کنون جامه دریدیت از عزا پس عزا بر خود کنید ای خفتگان زانک بد مرگیست این خواب گران روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چه درانیم و چون خاییم دست چونک ایشان خسرو دین بوده اند وقت شادی شد چو بشکستند بند سوی شادروان دولت تاختند کنده و زنجیر را انداختند روز ملکست و گش و شاهنشهی گر تو یک ذره ازیشان آگهی ور نه ای آگه برو بر خود گری زانک در انکار نقل و محشری بر دل و دین خرابت نوحه کن که نمی بیند جز این خاک کهن ور همی بیند چرا نبود دلیر پشتدار و جانسپار و چشم سیر در رخت کو از می دین فرخی گر بدیدی بحر کو کف سخی آنک جو دید آب را نکند دریغ خاصه آن کو دید آن دریا و میغ مولانا بلخی