مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر ششم
بخش ۲۰ - امتحان کردن مصطفی علیهالسلام عایشه را رضی الله عنها کی چه پنهان میشوی پنهان مشو که اعمی ترا نمیبیند تا پدید آید کی عایشه رضی الله عنها از ضمیر مصطفی علیه السلام واقف هست یا خود مقلد گفت ظاهرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفت پیغامبر برای امتحان او نمی بیند ترا کم شو نهان کرد اشارت عایشه با دستها او نبیند من همی بینم ورا غیرت عقل است بر خوبی روح پر ز تشبیهات و تمثیل این نصوح با چنین پنهانیی کین روح راست عقل بر وی این چنین رشکین چراست از که پنهان می کنی ای رشک خو آنک پوشیدست نورش روی او می رود بی روی پوش این آفتاب فرط نور اوست رویش را نقاب از که پنهان می کنی ای رشک ور که آفتاب از وی نمی بیند اثر رشک از آن افزون ترست اندر تنم کز خودش خواهم که هم پنهان کنم ز آتش رشک گران آهنگ من با دو چشم و گوش خود در جنگ من چون چنین رشکیستت ای جان و دل پس دهان بر بند و گفتن را بهل ترسم ار خامش کنم آن آفتاب از سوی دیگر بدراند حجاب در خموشی گفت ما اظهر شود که ز منع آن میل افزون تر شود گر بغرد بحر غره ش کف شود جوش احببت بان اعرف شود حرف گفتن بستن آن روزنست عین اظهار سخن پوشیدنست بلبلانه نعره زن در روی گل تا کنی مشغولشان از بوی گل تا به قل مغشول گردد گوششان سوی روی گل نپرد هوششان پیش این خورشید کو بس روشنیست در حقیقت هر دلیلی ره زنیست مولانا بلخی