مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر ششم
بخش ۱۳ - حکایت آن شخص کی دزدان قوج او را بدزدیدند و بر آن قناعت نکرد به حیله جامههاش را هم دزدیدند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن یکی قج داشت از پس می کشید دزد قج را برد حبلش را برید چونک آگه شد دوان شد چپ و راست تا بیابد کان قج برده کجاست بر سر چاهی بدید آن دزد را که فغان می کرد کای واویلتا گفت نالان از چئی ای اوستاد گفت همیان زرم در چه فتاد گر توانی در روی بیرون کشی خمس بدهم مر ترا با دلخوشی خمس صد دینار بستانی به دست گفت او خود این بهای ده قجست گر دری بر بسته شد ده در گشاد گر قجی شد حق عوض اشتر بداد جامه ها بر کند و اندر چاه رفت جامه ها را برد هم آن دزد تفت حازمی باید که ره تا ده برد حزم نبود طمع طاعون آورد او یکی دزدست فتنه سیرتی چون خیال او را بهر دم صورتی کس نداند مکر او الا خدا در خدا بگریز و وا ره زان دغا مولانا بلخی