مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر چهارم
بخش ۵۹ - نوشتن آن غلام قصهٔ شکایت نقصان اجری سوی پادشاه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قصه کوته کن برای آن غلام که سوی شه بر نوشتست او پیام قصه پر جنگ و پر هستی و کین می فرستد پیش شاه نازنین کالبد نامه ست اندر وی نگر هست لایق شاه را آنگه ببر گوشه ای رو نامه را بگشا بخوان بین که حرفش هست در خورد شهان گر نباشد درخور آن را پاره کن نامهٔ دیگر نویس و چاره کن لیک فتح نامهٔ تن زپ مدان ورنه هر کس سر دل دیدی عیان نامه بگشادن چه دشوارست و صعب کار مردانست نه طفلان کعب جمله بر فهرست قانع گشته ایم زانک در حرص و هوا آغشته ایم باشد آن فهرست دامی عامه را تا چنان دانند متن نامه را باز کن سرنامه را گردن متاب زین سخن والله اعلم بالصواب هست آن عنوان چو اقرار زبان متن نامهٔ سینه را کن امتحان که موافق هست با اقرار تو تا منافق وار نبود کار تو چون جوالی بس گرانی می بری زان نباید کم که در وی بنگری که چه داری در جوال از تلخ و خوش گر همی ارزد کشیدن را بکش ورنه خالی کن جوالت را ز سنگ باز خر خود را ازین بیگار و ننگ در جوال آن کن که می باید کشید سوی سلطانان و شاهان رشید مولانا بلخی