مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۴۶ - جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتشان در خواب کای اولاد من نیست ممکن ظاهر این را دم زدن فاش و مطلق گفتنم دستور نیست لیک راز از پیش چشمم دور نیست لیک بنمایم نشانی با شما تا شود پیدا شما را این خفا نور چشمانم چو آنجا گه روید از مقام خفتنش آگه شوید آن زمان که خفته باشد آن حکیم آن عصا را قصد کن بگذار بیم گر بدزدی و توانی ساحرست چارهٔ ساحر بر تو حاضرست ور نتانی هان و هان آن ایزدیست او رسول ذوالجلال و مهتدیست گر جهان فرعون گیرد شرق و غرب سرنگون آید خدا آنگاه حرب این نشان راست دادم جان باب بر نویس الله اعلم بالصواب جان بابا چون بخسپد ساحری سحر و مکرش را نباشد رهبری چونک چوپان خفت گرگ آمن شود چونک خفت آن جهد او ساکن شود لیک حیوانی که چوپانش خداست گرگ را آنجا امید و ره کجاست جادوی که حق کند حقست و راست جادوی خواندن مر آن حق را خطاست جان بابا این نشان قاطعست گر بمیرد نیز حقش رافعست مولانا بلخی