مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر دوم
بخش ۱۱۴ - قصهٔ بط بچگان کی مرغ خانگی پروردشان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تخم بطی گر چه مرغ خانه ات کرد زیر پر چو دایه تربیت مادر تو بط آن دریا بدست دایه ات خاکی بد و خشکی پرست میل دریا که دل تو اندرست آن طبیعت جانت را از مادرست میل خشکی مر ترا زین دایه است دایه را بگذار کو بدرایه است دایه را بگذار در خشک و بران اندر آ در بحر معنی چون بطان گر ترا مادر بترساند ز آب تو مترس و سوی دریا ران شتاب تو بطی بر خشک و بر تر زنده ای نی چو مرغ خانه خانه گنده ای تو ز کرمنا بنی آدم شهی هم به خشکی هم به دریا پا نهی که حملناهم علی البحر بجان از حملناهم علی البر پیش ران مر ملایک را سوی بر راه نیست جنس حیوان هم ز بحر آگاه نیست تو بتن حیوان بجانی از ملک تا روی هم بر زمین هم بر فلک تا بظاهر مثلکم باشد بشر با دل یوحی الیه دیده ور قالب خاکی فتاده بر زمین روح او گردان برین چرخ برین ما همه مرغابیانیم ای غلام بحر می داند زبان ما تمام پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر در سلیمان تا ابد داریم سیر با سلیمان پای در دریا بنه تا چو داود آب سازد صد زره آن سلیمان پیش جمله حاضرست لیک غیرت چشم بند و ساحرست تا ز جهل و خوابناکی و فضول او بپیش ما و ما از وی ملول تشنه را درد سر آرد بانگ رعد چون نداند کو کشاند ابر سعد چشم او ماندست در جوی روان بی خبر از ذوق آب آسمان مرکب همت سوی اسباب راند از مسبب لاجرم محجوب ماند آنک بیند او مسبب را عیان کی نهد دل بر سببهای جهان مولانا بلخی