مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر اول
بخش ۱۲۵ - در معنی آنک آنچ ولی کند مرید را نشاید گستاخی کردن و همان فعل کردن کی حلوا طبیب را زیان ندارد اما بیماران را زیان دارد و سرما و برف انگور را زیان ندارد اما غوره را زیان دارد کی در راهست کی لیغفرلک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر ولی زهری خورد نوشی شود ور خورد طالب سیه هوشی شود رب هب لی از سلیمان آمدست که مده غیر مرا این ملک دست تو مکن با غیر من این لطف و جود این حسد را ماند اما آن نبود نکتهٔ لا ینبغی می خوان بجان سر من بعدی ز بخل او مدان بلک اندر ملک دید او صد خطر موبمو ملک جهان بد بیم سر بیم سر با بیم سر با بیم دین امتحانی نیست ما را مثل این پس سلیمان همتی باید که او بگذرد زین صد هزاران رنگ و بو با چنان قوت که او را بود هم موج آن ملکش فرو می بست دم چون برو بنشست زین اندوه گرد بر همه شاهان عالم رحم کرد شد شفیع و گفت این ملک و لوا با کمالی ده که دادی مر مرا هرکه را بدهی و بکنی آن کرم او سلیمانست وانکس هم منم او نباشد بعدی او باشد معی خود معی چه بود منم بی مدعی شرح این فرضست گفتن لیک من باز می گردم به قصهٔ مرد و زن مولانا بلخی