مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر اول
بخش ۱۲۰- مرد زان گفتن پیشمان شد چنان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرد زان گفتن پیشمان شد چنان کز عوانی ساعت مردن عوان گفت خصم جان جان چون آمدم بر سر جان من لگدها چون زدم چون قضا آید فرو پوشد بصر تا نداند عقل ما پا را ز سر چون قضا بگذشت خود را می خورد پرده بدریده گریبان می درد مرد گفت ای زن پیشمان می شوم گر بدم کافر مسلمان می شوم من گنه کار توم رحمی بکن بر مکن یکبارگیم از بیخ و بن کافر پیر ار پشیمان می شود چونک عذر آرد مسلمان می شود حضرت پر رحمتست و پر کرم عاشق او هم وجود و هم عدم کفر و ایمان عاشق آن کبریا مس و نقره بندهٔ آن کیمیا مولانا بلخی