مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر اول
بخش ۱۱۰ - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یک خلیفه بود در ایام پیش کرده حاتم را غلام جود خویش رایت اکرام و داد افراشته فقر و حاجت از جهان بر داشته بحر و در از بخششش صاف آمده داد او از قاف تا قاف آمده در جهان خاک ابر و آب بود مظهر بخشایش وهاب بود از عطااش بحر و کان در زلزله سوی جودش قافله بر قافله قبلهٔ حاجت در و دروازه اش رفته در عالم بجود آوازه اش هم عجم هم روم هم ترک و عرب مانده از جود و سخااش در عجب آب حیوان بود و دریای کرم زنده گشته هم عرب زو هم عجم مولانا بلخی