مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر اول
بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تامل فاسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کشتن آن مرد بر دست حکیم نه پی اومید بود و نه ز بیم او نکشتش از برای طبع شاه تا نیامد امر و الهام اله آن پسر را کش خضر ببرید حلق سر آن را در نیابد عام خلق آنک از حق یابد او وحی و جواب هرچه فرماید بود عین صواب آنک جان بخشد اگر بکشد رواست نایبست و دست او دست خداست همچو اسمعیل پیشش سر بنه شاد و خندان پیش تیغش جان بده تا بماند جانت خندان تا ابد همچو جان پاک احمد با احد عاشقان آنگه شراب جان کشند که به دست خویش خوبانشان کشند شاه آن خون از پی شهوت نکرد تو رها کن بدگمانی و نبرد تو گمان بردی که کرد آلودگی در صفا غش کی هلد پالودگی بهر آنست این ریاضت وین جفا تا بر آرد کوره از نقره جفا بهر آنست امتحان نیک و بد تا بجوشد بر سر آرد زر زبد گر نبودی کارش الهام اله او سگی بودی دراننده نه شاه پاک بود از شهوت و حرص و هوا نیک کرد او لیک نیک بد نما گر خضر در بحر کشتی را شکست صد درستی در شکست خضر هست وهم موسی با همه نور و هنر شد از آن محجوب تو بی پر مپر آن گل سرخست تو خونش مخوان مست عقلست او تو مجنونش مخوان گر بدی خون مسلمان کام او کافرم گر بردمی من نام او می بلرزد عرش از مدح شقی بدگمان گردد ز مدحش متقی شاه بود و شاه بس آگاه بود خاص بود و خاصهٔ الله بود آن کسی را کش چنین شاهی کشد سوی بخت و بهترین جاهی کشد گر ندیدی سود او در قهر او کی شدی آن لطف مطلق قهرجو بچه می لرزد از آن نیش حجام مادر مشفق در آن دم شادکام نیم جان بستاند و صد جان دهد آنچ در وهمت نیاید آن دهد تو قیاس از خویش می گیری ولیک دور دور افتاده ای بنگر تو نیک مولانا بلخی