حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۷۳: شب وداع و غم هجر و درد تنهایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب وداع و غم هجر و درد تنهایی دل شکسته و محزون کجا شکیبایی سواد دیده ی من روشنی ز روی تو یافت مرو مرو که ز چشمم برفت بینایی چنان که عمر گرامی به کس نمی ماند تو نیز عمر عزیزی از آن نمی پایی حدیث قد تو نسبت به سرو ناید راست و گر به سرو کنم نسبتش تو بالایی دوای درد دل دردمند من لب توست مفَّرَح است علاج مزاج سودایی گره ز کار پریشان بسته بگشاید اگر گزه ز سر زلف بسته بگشایی به بوی زلف تو دل در پی صبا می رفت بخنده گفت چه بر هرزه باد پیمایی نگار کرده ام از خون خیال خانه چشم مگر به خانه رنگین دمی فرود آیی بیان حسن تو ابن حسام با گل گفت که بلبلان به چمن واله اند و شیدایی حِسام خوسفی