حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۳۷: بس که یاد آن لب و دندان چون دُر می کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بس که یاد آن لب و دندان چون دُر می کنم دامن از اشک چو مروارید تر پُر می کنم سالها سودای ابروی تو در سر داشتم بار دیگر آن خیال کج تصور می کنم از وجودم تا عدم مویی نماند در میان در میانه چون بباریکی تفکُّر می کنم باد را مگذار بر زلفت وزیدن زانکه گر در سر زلف تو پیچد من تغیُّر می کنم گر دهی فخرم به مقدار شگان کوی خویش من بدین مقدار بسیاری تفاخُر می کنم تا شود پروانه شمع رخت ابن حسام روی سوی روشنایی چون سمندُر می کنم جبرئیل از منتهای سدره آمین می کند چون دعای شاه عادل بایسنقر می کنم حِسام خوسفی