حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۳۴: گفتم از سلسله ی موی تو پرهیز کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتم از سلسله ی موی تو پرهیز کنم چون کنم بسته ی آن حلقه ی مشکین رسنم آتش چهر تو افروخته شد من چو سپند جای آن هست اگر دیده بر آتش فکنم جرعه ای یافتم از جام تو در روز ازل من از آن دور سراسیمه و بی خویشتنم زاهد از سیل سرشکم به سلامت مگذر تا در این ورطه ی خوناب نیفتی که منم ز آتش شوق تو هر جا برم نام لبت نفس دود برآید به دماغ از دهنم من که با داغ تو میرم چو سر از کنج لحد بر کنم زآتش دل سوخته یابی کفنم روز اول که مرا لطف تو با چندان عیب بپذیرفت همانم به همان رد مکنم دلم از غربت دیرین بگرفت ابن حسام در سر افتاد ز سر باز هوای وطنم طایر گلشن قدسم به نشیمنگه خاک عاقبت زین قفس خاکی تن بر شکنم حِسام خوسفی