حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۳۱: آن کجا شد کز تو گه گه مرحبایی داشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن کجا شد کز تو گه گه مرحبایی داشتم در حریم کعبه ی کویت صفایی داشتم دی گذشتی و نکردی التفاتی سوی من خود نگفتی دردمند مبتلایی داشتم دوش ز آب دیده و از آتش دل تا سحر در میان آب و آتش ماجرایی داشتم ناله ی شبگیر و آه سوزناکم نیم شب این همه رنج و عنا آخر ز جایی داشتم خوف گردابست و بیم موج و دریای عمیق یار کشتیبان نگفتی کاشنایی داشتم دست و پایی بایدم زد کابم از سر در گذشت دست و پایی می زنم تا دست و پایی داشتم ای طبیب دردمندان بر سر بالین من یک قدم نه کز تو امید دوایی داشتم معتکف در گوشه ی محراب ابروی تو دوش تا سحر گه دست حاجت بر دعایی داشتم بر گلستان جمالت دوش چون ابن حسام همچو بلبل بر چمن برگ و نوایی داشتم حِسام خوسفی