حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۱۰: تا شمع جمال تو بر افروخت به مَجمَع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا شمع جمال تو بر افروخت به مَجمَع بنشست شعاع نظر شمع مشعشع خورشید ز رخسار تو در عین حجابست تا باز شد از پرتو رخسار تو بُرقع واعظ فزع روز قیامت که بیان کرد گر بخت جوان بادی و از عمر تمتع خاک در آنم که به روبند حواری هِجرانُکَ ذا مِن فَزع الاَکبَرِ افزَع در ره به ادب باش وتواضع که به هر گام خاک در او را به سر ریشه ی مقنع زاهد نفس سوختگان سرد نباشد فرقیست به زیر پی و تاجیست مرصّع هان ابن حسام این دو نفس فرصت ایام پرهیز که آتش نزنندت به مرقع برخور ز جوانی و تمتُّع طلب از عمر در یاب و مکن تکیه برین عمر مودّع حِسام خوسفی