حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۰۰: دانی چه گفت سالک خمّار خانه دوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دانی چه گفت سالک خمّار خانه دوش بشنو نصیحت از نفس پیر می فروش با درد ما بساز و ز درمان سخن مگوی صوفی شو و ز راه صفا دُرد ما بنوش یا حسن ما مشاهده کن یا نظر ببند یا یاد دوست کن به زبان یا به لب خموش انکار سالکان طریقت صواب نیست در سلک ما درآی و در انکار ما مکوش اینجا ریا و دلق مزوّر نمی خرند بیزارم از عبادت زهّاد خودفروش تا عیب تو بپوشی به زیر خاک بنیان غیب،عیب ترا کرد خاکپوش چون پنبه گشت موی بناگوش ما سپید تا بر کشیم پنبه ی غفلت ز گوش هوش ابن حسام قافله از پیش می روند وز پس به الرحیل ندا می کند سروش واپس چه خفته ای که فغان می کند درای در پیش راه دور،جرس می زند خروش حِسام خوسفی