حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۸۷: دلم فدای تو باد ای نسیم عنبر بیز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم فدای تو باد ای نسیم عنبر بیز به دستگیری افتاده ای چو من برخیز چنین که چشم تو هر گوشه ای کمین دارد چگونه دل بنشیند به گوشه ی پرهیز زبس که آتش رخساره ی تو می افروخت بسوخت خرمن تقوای من به آتش تیز زدیم در خم زلف گره گشای تو چنگ که مفلسیم و نداریم هیچ دست آویز بیا که باده و گل را به هم برآمیزیم ز دست حادثه ی روزگار رنگ آمیز بیار کاسه و از می پرآب رنگین کن زخاک پرشده بین کاسه ی سر پرویز سوار حادثه هر سو دو اسپه می تازد نه رخش ازو بتواند گریخت نه شبدیز فضای سینه ام آتش گرفت مردم چشم تو مردمی کن و آبی زدیده بر وی ریز فضای سینه ام آتش گرفت مردم چشم تو مردمی کن و آبی ز دیده بر وی ریز بتاخت لشکر غم قلب سینه ابن حسام پناه می طلبی خیز و در پیاله گریز حِسام خوسفی