حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۶۹: چشم تو تیر غمزه چو اندر کمان نهاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم تو تیر غمزه چو اندر کمان نهاد جانا به قصد خون دل ناتوان نهاد گفتم حدیث آن لب شیرین ادا کنم مُهر سکوت، لعل تواَم بر دهان نهاد یارای گفتنم زدهان تو نیست هیچ طبع لطیف اگر چه مرا خرده دان نهاد چشمت به فتنه خانه ی مردم خراب کرد نتوان دگر بهانه بر آخر زمان نهاد دل در میان دوست به مویی خیال بست باریک نکته ایست که دل در میان نهاد دندان به آرزوی لبش تیزکرد کام گفتا که بر رطب نتوان استخوان نهاد دیگر مخوان به صومعه ابن حسام را کو سربر آستانه ی پیر مغان نهاد حِسام خوسفی