حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۲: نهان که میکند این درد آشکارهٔ ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نهان که می کند این درد آشکارهٔ ما که راست چاره که از دست رفت چارهٔ ما هزار کوه بلا بر دلم فرود آمد زهی تحمّل سنگین دل چو خارهٔ ما نگار ما به کنار آمد و کناره گرفت فغان ز حسرت این درد بی کنارهٔ ما ستاره خون بچکاند به چشم اگر بیند که در محاق نهان شد رخ ستارهٔ ما اگر به کوه رسد کوه پاره پاره شود حکایت جگر داغ پاره پارهٔ ما اگر شراره کشد آتش درون دلم به آفتاب رساند ضرر شرارهٔ ما چه قطره های سرشک چو شیر خون آلود که ریخت دیدهٔ ما بهر شیرخوارهٔ ما جگر به خون دل آلوده کرد قصّابم چه گوشت بود که آویخت از قنارهٔ ما مگر که ابروی او در نظر مه نو بود که من بدیدم و غایب شد از نظارهٔ ما ز رهگذار امل بهتر آنکه برخیزم که بر ممّر اجل باز شد گدارهٔ ما به جان عاریتی دل مبند ابن حسام که می رسد ز عقب صاحب استعارهٔ ما حِسام خوسفی