حِسام خوسفی
غزل های خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۱: روی تو چشم خیره کند آفتاب را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
روی تو چشم خیره کند آفتاب را موی تو خون کند جگر مشک ناب را تا ماه در حجاب خجالت فرو رود از آفتاب چهره برافکن نقاب را خوی بر گل عذار تو ماند بدان که ابر بر برگ گل فشانده ز شبنم گلاب را کردم سؤال بوسه اشارت به غمزه گفت: ما بنده ایم غمزهٔ حاضر جواب را تا دامنت غبار نگیرد ز گرد راه بر خاک راه می زنم از دیده آب را خواهم که با خیال تو شبها به سر برم خود می برد خیال تو از دیده خواب را نرگس به دور چشم تو اندر خمار ماند در سر ز جام لعل تو دارد شراب را بلبل به نغمه های دلاویز بر چمن گوید دعای خسرو مالک رقاب را ابن حسام و درگه دولت مآب شاه یارب خلل مباد ز چرخ آن مآب را حِسام خوسفی