نیر تبریزی
غزلیات
شمارهٔ ۹۵: عاشق که رنج عشق نداند ز راحتش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق که رنج عشق نداند ز راحتش گو باز گیر رحل اقامت ز ساعتش گفتم قیامت است چو برخاست قامتش غافل که تن بر این ندهد استقامتش انصاف بر چنین قد دلجوی نازنین زیبد که بار ناز کشی تا قیامتش ای باد کاشیانۀ زلفش بهم زدی باری خبر ده از دل ما و سلامتش زاهد که بیگناه رود بر در کریم ترسم بحشر سود نه بخشد ندامتش ایدل بیا که خون تو کز وی نشان نبود در چشم او معاینه بینم علامتش مجنون که رو بجانب دشت جنون نهاد چون ما نبود طاقت سنگ ملامتش گو آسمان نواله بدون همتان دهد ما را نیاز نیست بخوان کرامتش نیرّ ملول شد دل تنگ از هوای ری آمد بناله بختی صبر از اقامتش هین رو ببارگاه شهنشاه طوس نه و اهل بخاک ری همه سود و غرامتش آنشاه تاجدار که شاهان روزگار سایند سر بپای سریر اقامتش تا سرو قامتش بسرت سایه میکند سرباز سایپای و بکش بار قامتش نیر تبریزی