نیر تبریزی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲: چند عمر اندر پی آب سکندر بگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند عمر اندر پی آب سکندر بگذرد بگذر از ظلمات تن تا آبت از سر بگذرد باد کبر از سر بنه کاین سر چو سر در خاک کرد باد های مشکبو بر وی مکرر بگذرد برد نقد عمر نرّاد سپهرت پاک تو هی بگردان طاس تا دادت زششدر بگذرد چنبر گیتی ترا از خار و خس پرویز نی است دانه پاک آنگه شود از چشم چنبر بگذرد عمر چونخواهد گذشتن خواه کوته خه دراز به که با افسانه موئی معنبر بگذرد عشق در بر ما ز عشق ما بر او افزونتر است دلبر از دل نگذرد گر دل ز دلبر بگذرد چون بر آتش میزنی در عاشقی مردانه زن آب خه کم خه فزون زان پس که از سر بگذرد بوکه تعبیری رود بر چین زلف روز و شب ورد خوانم تا بخوابم مشک و عنبر بگذرد دوشم از بر درگذشت و خونم از سربر گذشت تا چه باشد سرگذشت اربار دیگر بگذرد چشمی از مستی دمادم بنگرد برچین زلف راست چون شاهی که با تمکین به لشگر بگذرد فتنه عالم گیر شد ای سر و سرکش پایدار کاین قیامت ترسم از غوغای محشر بگذرد ماه من گر پرده مشکین براندازد ز رو تیره آنروزی که بر خورشید خاور بگذرد هر زمان که آید مرا یاد از خم ابروی او راست پیش چشم من مرگ مصور بگذرد نیّرا خونشد دل از یاد لبش ورزیده ریخت بعد از اینم تا چها بر دیده تر بگذرد نیر تبریزی