نیر تبریزی
آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی)
بخش ۲۱ - آمدن زعفر پادشاه جن بیاری آنحضرت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زعفر آمد با سپاه بیعدد از گروه جنیان بهر مدد گفت شاها بهر یاری آمدم نی که بهر حق گذاری آمدم باب تو آنصاحب تاج غدیر بر گروه جنیان کردم امیر هین بفرما ای امیر غرب و شرق کاین سیه بختان بخون سازیم غرق هین بفرما ایشه حیدر حشم تا کنم تو غزوۀ بتر العلم هین بفرما ای شه احمد شکوه تا فرو شویم بخون ایندشت و کوه هین بفرما تا نمایم زینفریق تا فسخ ناری در ایندشت سحیق گفت حاشا رحمت رب غفور کی پسندد چیره بینا را بکور گفت ما نیز ایخداوند صور نک فرود آئیم در جلد بشر تا بکوشش با هم انبازی کنیم چون بشر مردانه جانبازی کنیم گفت من خود قدرت یزدانیم حیدر بدر و احد را ثانیم دست قدرت گر بر آرم زاستین آدمی از تو برآرم زاب و طین این بنای کهنه را فانی کنم ابتدای عالم ثانی کنم لیک عشقم کرده سیر از جان خویش زعفرا دیر است واپس ران زپیش بسته ام عهدی بجانان در الست که بجز وی بگذرم از هر چه هست آمده سر وعدۀ سوگند من زعفرا بگذر مشو پابند من زعفرا من شاهبار عرشیم تنگدل زبندامگاه فرشیم نک سفیرم میزنند از آسمان بگذر افسون پری با من مخوان چند باید داشت این تار تنم همچو عیسی پای بند سوزنم زعفر از میدان بزاری بازگشت شاه ماند و خصم آن پهنای دشت نیر تبریزی