صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۱: خوش بود دیده ز جان بستن و جانان دیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش بود دیده ز جان بستن و جانان دیدن رحمت وصل پس از زحمت هجران دیدن هان مخوانید بخلدم که به طوبی ارزد یک نظر قامت آن سرو خرامان دیدن چه بهشتی تو که دیدار تو را هر که بدید کرد صرف نظر از روضهٔ رضوان دیدن اشک ریزد بصر از دیدن روی تو که نیست دیده را طاقت خورشید درخشان دیدن ای که بی دوست شود عمر تو در عالم طی حاصلت چیست از این رنج فراوان دیدن کور شد چشم زلیخا بغم یوسف و گفت کوریم به بود از یار بزندان دیدن ای که در عرصهٔ میدان غمش افتادی بایدت گوی صفت لطمهٔ چوگان دیدن در دل خضر بود چشمهٔ حیوان چه روی چون سکندر ز پی چشمهٔ حیوان دیدن دیده بربند صغیر از خود و بین طلعت دوست چشم خودبین نتواند رخ جانان دیدن صغیر اصفهانی