صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۹: ای بندهٔ رخسار تو خورشید مشعشع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بندهٔ رخسار تو خورشید مشعشع وی لمعهٔی از نور رخت ماه ملمع دیدار تو بر دل در رحمت بگشاید ای نور خدا را رخ زیبای تو مطلع برقع برخ افکندی وزآن روی چو آتش در حیرتم از اینکه نسوزد ز چه برقع هر کس بمقامی است پناهنده و ما را درگاه تو باشد بجهان ملجأ و مرجع آن جام بنازم که از آن باده کشانند داود و خلیل و خضر و موسی و یوشع آندم که درآید اجل از در چه تفاوت در گوشه ویران بود و تخت مرصع چون با کفن افتد همه را کار صغیرا چه جامه شاهانه و چه دلق مرقع صغیر اصفهانی